سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیاض

بنام هستی هستی بخش

روزی که شده است

آماده هستم برای بود یا نبود

خاطرات را مرور کنم یا ببینم

آه..

....آه

باز گویم تورا در جوانی چقدر بخشنده و مهربان

با گذشت ولذت زندگی

با دیگران همراه و هم صدا

در نگاه این و آن بی تفاوت

از نگاه شان هیچ دل نگرانی نبود

امروز

فرد

خودم

بچه ام

مادرم

همسرم

برادرم

فرد....

امروز من هستم و خودم در پیچیده پیچیدگی خودم

من فرو رفته ام در فرد

چقدر حقیر

از پرواز دراز به کوچ کنج نشین

آنروز رفاقت و همدلی

امروز بی حوصلگی و نازبانی

کو آن صفا

در کوچه ها مانده

همراه من نیامده

یا اورا همراهم نیآورده ام

چقدر مشکل است

نگاه به گذشته

فقط در فرد گم و گور شده ام

جز خود دیگری نبینم تا کی

دیگر نخواهم شد وقتی فرد آمد

خیلی افراد رفتند

....آه

و آه که خود بانی اینکارم

پیری تقصر دارد یا تجربه

نمی دانم

از دست داده هایم خیلی فراوان است

چه کنم؟

آه.....

فرد

باز ناید فردا

فرد از آمدنش متنفرم

چه کنم؟

آه....